دهی است از دهستان ریوند بخش حومه شهرستان نیشابور. واقع در 3هزارگزی باختر نیشابور. دارای 718 تن سکنه می باشد. آب آن از قنات تأمین می شود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
دهی است از دهستان ریوند بخش حومه شهرستان نیشابور. واقع در 3هزارگزی باختر نیشابور. دارای 718 تن سکنه می باشد. آب آن از قنات تأمین می شود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
دهی است از دهستان زیلائی بخش مسجدسلیمان شهرستان اهواز. واقع در 30هزارگزی شمال باختری مسجد سلیمان. دارای 200 تن سکنه می باشد. آب آن از چشمۀ هفت شهیدان تأمین می شود. راه آن شوسه. معدن گچ دارد. ساکنین از طایفۀ هفت لنگ بختیاری هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
دهی است از دهستان زیلائی بخش مسجدسلیمان شهرستان اهواز. واقع در 30هزارگزی شمال باختری مسجد سلیمان. دارای 200 تن سکنه می باشد. آب آن از چشمۀ هفت شهیدان تأمین می شود. راه آن شوسه. معدن گچ دارد. ساکنین از طایفۀ هفت لنگ بختیاری هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
دهی است از دهستان قهستان بخش مرکزی شهرستان سیرجان. واقع در 30هزارگزی شمال خاوری سعیدآباد. سکنۀ آن 200 تن. آب آن از قنات تأمین می شود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
دهی است از دهستان قهستان بخش مرکزی شهرستان سیرجان. واقع در 30هزارگزی شمال خاوری سعیدآباد. سکنۀ آن 200 تن. آب آن از قنات تأمین می شود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
دهی است از بخش دهدز شهرستان اهواز. واقع در 9هزارگزی جنوب باختری دهدز دارای 105 تن سکنه می باشد. آب آن از چشمه و قنات تأمین می شود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
دهی است از بخش دهدز شهرستان اهواز. واقع در 9هزارگزی جنوب باختری دهدز دارای 105 تن سکنه می باشد. آب آن از چشمه و قنات تأمین می شود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
دهی است از دهستان منوجان بخش کهنوج شهرستان جیرفت. واقع در 5700هزارگزی جنوب باختری کهنوج. سکنۀ آن 1500 تن. آب آن از قنات تأمین می شود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
دهی است از دهستان منوجان بخش کهنوج شهرستان جیرفت. واقع در 5700هزارگزی جنوب باختری کهنوج. سکنۀ آن 1500 تن. آب آن از قنات تأمین می شود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
دهی است از دهستان سربند پایین بخش سربند شهرستان اراک. واقع در 24هزارگزی جنوب باختری آستانه دارای 221 تن سکنه می باشد. آب آن از چشمه تأمین می شود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
دهی است از دهستان سربند پایین بخش سربند شهرستان اراک. واقع در 24هزارگزی جنوب باختری آستانه دارای 221 تن سکنه می باشد. آب آن از چشمه تأمین می شود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
دهی است ازبخش شیب آب شهرستان زابل. واقع در 32هزارگزی شمال باختری سکوهه. سکنۀ آن 558 تن. آب آن از رود خانه هیرمند تأمین می شود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
دهی است ازبخش شیب آب شهرستان زابل. واقع در 32هزارگزی شمال باختری سکوهه. سکنۀ آن 558 تن. آب آن از رود خانه هیرمند تأمین می شود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
شاه کلاه. کلاهی مخصوص بزرگان در ایام سلام در خدمت پادشاهی. (یادداشت مؤلف) : چوشه کلاه دمی گوش باش وین سخنان که در حکایت رختست یاد گیر از بر. نظام قاری (دیوان ص 16). آئینی که چشم هیچ عین البقری و گوش هیچ شه کلاهی ندیده و نشنید. (دیوان نظام قاری ص 152). ز افتادگی وز ره قدر و جاه همه کفش باشیم و او شه کلاه. نظام قاری (دیوان)
شاه کلاه. کلاهی مخصوص بزرگان در ایام سلام در خدمت پادشاهی. (یادداشت مؤلف) : چوشه کلاه دمی گوش باش وین سخنان که در حکایت رختست یاد گیر از بر. نظام قاری (دیوان ص 16). آئینی که چشم هیچ عین البقری و گوش هیچ شه کلاهی ندیده و نشنید. (دیوان نظام قاری ص 152). ز افتادگی وز ره قدر و جاه همه کفش باشیم و او شه کلاه. نظام قاری (دیوان)
نام یکی از دهستانهای بخش هندیجان شهرستان خرمشهر است. این دهستان در جنوب رودزهره واقع و محصول آن غلات دیمی و شغل اهالی زراعت و گله داری است و از 6 قریۀ بزرگ و کوچک تشکیل شده است. جمعیت آن در حدود 1600 تن است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
نام یکی از دهستانهای بخش هندیجان شهرستان خرمشهر است. این دهستان در جنوب رودزهره واقع و محصول آن غلات دیمی و شغل اهالی زراعت و گله داری است و از 6 قریۀ بزرگ و کوچک تشکیل شده است. جمعیت آن در حدود 1600 تن است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
رئیس ده و مقدم ده. (غیاث) (ناظم الاطباء) (آنندراج). به معنی دهخداست. (فرهنگ جهانگیری). مقدم ده. (از شرفنامۀ منیری). کدخدا. دهبان. (یادداشت مؤلف) : اندر همه ده جوی نه ما را ما لاف زنان که ده کیاییم. سنایی. خواهی که نزل ما دهدت ده کیای دهر بستان گشاد نامه به عنوان صبحگاه. خاقانی. چون آهوان گیا چرم از صحنهای دشت اندیک نگذرم به در ده کیای نان. خاقانی. درین هفت ده زیر و نه شهر بالا ورای خرد ده کیایی نیابی. خاقانی. همه ده کیا آن و ده بی کیا. کمال اسماعیل. ، نوعی از میوۀ پخته شده با غذا. (از ناظم الاطباء)
رئیس ده و مقدم ده. (غیاث) (ناظم الاطباء) (آنندراج). به معنی دهخداست. (فرهنگ جهانگیری). مقدم ده. (از شرفنامۀ منیری). کدخدا. دهبان. (یادداشت مؤلف) : اندر همه ده جوی نه ما را ما لاف زنان که ده کیاییم. سنایی. خواهی که نزل ما دهدت ده کیای دهر بستان گشاد نامه به عنوان صبحگاه. خاقانی. چون آهوان گیا چرم از صحنهای دشت اندیک نگذرم به در ده کیای نان. خاقانی. درین هفت ده زیر و نه شهر بالا ورای خرد ده کیایی نیابی. خاقانی. همه ده کیا آن و ده بی کیا. کمال اسماعیل. ، نوعی از میوۀ پخته شده با غذا. (از ناظم الاطباء)